درباره من
همه چیز از آنجایی شروع شد که احساس میکردم درسهای تجربی و رشتههای دانشگاهیش در آینده اون چیزی نیست که میخوام. نمیدونستم دقیقا چی میخوام ولی میدونستم سمت هنره. با عشق تغییر رشته دادم و رفتم سمت گرافیک. بعد از هنرستان تو دانشگاه گرافیک قبول شدم و چند ترمی خوندم، اما بازم اونی نبود که من میخواستم. به طراحی لباس علاقه داشتم. خدا رو شکر امکانش بود و تغییر رشته دادم. سالهای کارشناسی این رشته برام از جذابترینها بود. میخواستم حتما ارشد بخونم. چرا؟ چون رشته طراحی پارچه و طراحی لباس در مقطع ارشد یکی میشد و از این طریق میتونستم اطلاعاتی که از سمت پارچه ندارم رو بدست بیارم. اواسط کارشناسی کمبود الگوسازهای حرفهای رو دیدم و درسی بود که به شدت در اون خوب بودم. خودمو قویتر کردم و شروع کردم به تدریس. همزمان در یک سری از پروژهها به عنوان الگوساز کار کردم، اما باز برای من کافی نبود. با شروع ارشد با دورههای کسب و کار مد که در مرکز نوآوری دانشگاه برگزار میشد آشنا شدم و انگار افتادم توی دنیای تازهای که قبلا هیچی ازش نمیدونستم. شروع کردم به یادگیری و یادگیری و یادگیری. با دوستانم تیمی تشکیل دادیم و شروع کردیم به تولید لباس که اون دوران هم به شدت برای من دوستداشتنی و پر از تجربه بود.
بعد از چندسال فعالیت باز هم حس میکردم چیزی کمه. با مبحث برندینگ آشنا شدم و انگار همونی بود که میخواستم. باز هم یاد گرفتم و یاد گرفتم و یاد گرفتم. شانس اینو داشتم که با چندین مجموعه کوچیک و متوسط کار کنم و این فرآیند رو عملیاتی یاد بگیرم. به مرور کشیده شدم به سمت برندهای ریتیل و فضای صنعتی مد و پوشاک. اطلاعاتم رو در دوره امبیای ریتیل فشن تکمیل کردم و در ادامه دوره پرورش بیزینس کوچ بینالمللی رو در مرکز بیزینس کوچینگ ایران گذروندم. علاقه و تمرکز من بر ایجاد برند در صنعت پوشاکه و هرروز برای بیشتر شدن اطلاعاتم در این حوزه میخونم و مینویسم.
امسال (1402) به دنبال تکمیل کردن اطلاعاتم و آپدیت بودن به نسبت اطلاعات بینالمللی در زمینه فشن مشغول به تحصیل ارشد مجدد در انگلیس در رشته Fashion Business Management شدم و مسیر یادگیری برای من پایانه نداره…
تمام این خاطرات رو برای شما نوشتم که بگم
- من هم تغییر رشته دادم و میدونم موقع ورود به یک رشته جدید با چه ابهاماتی روبهرو میشید و چه سوالهایی در ذهنتون دارید.
- من هم مدتی به دنبال علاقه شخصیم گشتم، از این کلاس به اون کلاس رفتم، روزهایی ناامید و خسته شدم و معتقدم پیدا کردن آنچه دوستش داریم نه صرفا از طریق مطالعه بیشتر بلکه با گذشت زمان و عبور از مسیر تجربه بدست میاد.
- هم توی دانشگاه طراحی لباس خوندم و هم دورههای مرتبط زیادی بیرون در آموزشگاهها گذروندم و میدونم که شما برای ورود به بازار کار به چه اطلاعاتی نیاز دارید.
- من هم مدتی لباس تولید کردم، فروختم، با مراحل اجرایی آشنا هستم، سختیهاش رو کشیدم، نفروختنهاش رو دیدم و میدونم اگر بشه، چه عشقی در درونش هست.
- هم برای دیگران کار کردم و هم برای خودم. با فضای هردو، مزایا و معایبش آشنا هستم و میتونم شما رو بهتر به سمت مسیر دلخواهتون راهنمایی کنم.
و در نهایت پس از تجربههای متفاوت این رویکرد رو در کارم دارم:
دانشی که یاد میگیریم باید عملیاتی بشه. باید بتونیم هرچند کم، اما کار رو اجرا کنیم. تمام تلاش من اینه که مجموع آموختهها و تجربیات خودم رو به صورت خلاصه و موثر به شما انتقال بدم تا زودتر به اهدافتون برسید.
اما یادتون باشه که این مسیر برای شماست و تا زمانی که خودتون قدم برندارید من نمیتونم کمکی به شما کنم. پس اگر برای رسیدن به آرزوهاتون مصمماید و آماده حرکت و تلاش، من همراهتون خواهم بود.
در این مسیر به اصول و ارزشهایی پایبند هستم و معتقدم بدون آنها توجیهی برای ادامه مسیر نخواهیم داشت:
احترام متقابل و صداقت: صداقت و احترام من نسبت به مخاطبینم به این معناست که تمام تلاش رو میکنم تا از تمامی دانش خود جهت کمک به شما استفاده کنم و در صورتی که راهکاری را مناسب ندانم، شما را در پیمودن مسیر اشتباه همراهی نخواهم کرد.
مسئولیتپذیری: از نظر من هر فرد تنها و تنها خودش مسئول ایجاد تغییر و رسیدن به مطلوب خود در زندگیست و معتقدم هیچکس نمیتواند جای فرد دیگری باشد و یا به اجبار او را به سمت و سویی راهنمایی کند. بنابراین در مسیر ایجاد یک کسب و کار، خود فرد را مسئول پیگیری امور میدانم و باور دارم تا زمانی که او عمیقا احساس نیاز به تغییر و اقدام نداشته باشد، هیچ جلسه مشاوره یا فرآیند کوچینگی موثر نخواهد بود.
تخصصگرایی: من معتقدم در دنیای کسبوکار با عناوین و حوزههای تخصصی متفاوت، هر فرد اگر در حیطه مربوط به علاقه و تخصصاش کار کند بهترین خروجیها حاصل خواهد شد. بنابراین به کار گروهی و همکاری با متخصصین هر امر باور دارم، در طی مسیرمان در صورتی که مبحثی در حیطه تخصص من نباشد، حتما شما را به همکاران توانمندم ارجاع خواهم داد.
صبوری و گذشت زمان: معتقدم که ایجاد یک کسب و کار و برندسازی، یک اقدام سطحی و شتابزده نیست و برای ورود به این مسیر عمیق، احتیاج به قدمهای برنامهریزی شده و صبوری در جهت پرورش ریشههای عمیق داریم. بنابراین دوستانی را که علاقهمند به کسب سریع درآمد هستند را به ایجاد یک کسب و کار و نه پیمودن مسیر برندسازی تشویق میکنم.
پذیرش: تیپ شخصیتی انسانها، شرایط زندگی و توان اجرایی برای هیچیک از ما یکسان نیست و همه قادر به دریافت خروجیهای یکسان نیستیم. من تفاوتها و محدودیتها را به رسمیت میشناسم و معتقدم هیچگاه نمیتوان برای همه افراد از نسخهای واحد جهت رسیدن به نتیجه استفاده کرد.